طراحی انسان محور، یک رویکرد خلاقانه برای حل مسئله است. این فرآیند، با افرادی که شما در حال طراحی سیستم برای آنها هستید، شروع می شود و با راه حل هایی جدید، که با توجه به نیازهای آنها طراحی شده است، به پایان می رسد.
طراحی انسانی متمرکز بر ایجاد همدلی عمیق با افرادی است که شما در حال طراحی سیستم برای آنها هستید.
تولید ایده های فراوان؛ ساخت یک نمونه ی اولیه؛ به اشتراک گذاشتن طراحی ها با افرادی که سیستم برای آنها طراحی شده است و در نهایت ارایه راه حل نوآورانه و جدید.
طراحی انسان محور، شامل سه مرحله است:
- در فاز الهام، شما به طور مستقیم از افرادی که برای آنها سیستم را طراحی می کنید یاد می گیرید. شما باید در زندگی آنها خود را غوطه ور کنید و به عمق نیازهای آنها پی ببرید.
- در فاز ایده، شما از آنچه که در فاز اول آموخته اید، فرصت هایی را برای طراحی و نمونه هایی از راه حل های احتمالی شناسایی می کنید.
- در فاز پیاده سازی، راه حل خود را برای زندگی و در نهایت به بازار عرضه می کنید.
Human Centered Design یا طراحی انسان محور شامل ۴ اصل اساسی می باشد:
1- روی انسان ها تمرکز کنید
هرچه طراحی می کنید، همیشه به این فکر کنید که انسانها قرار است از محصول شما استفاده کنند. این افراد "کاربران" انتزاعی نیستند، کسانی هستند که انسان واقعی هستند که با محصول شما تعامل دارند. به یاد داشته باشید که محصول شما فقط یک ابزار است که به آنها کمک می کند تا به هدف خود برسند.
یافتن اهدافِ واقعیِ افرادِ واقعی که از محصول شما استفاده می کنند، بسیار حیاتی است.
فرآیند شناسایی با یک سوال ساده آغاز می شود:
این سیستم برای چه کسانی ساخته می شود؟ به غیر از زمانی که شما محصول خود را برای خود تهیه می کنید، باید با فکر کردن درباره مخاطبان خود شروع کنید:
- چه کسی از این محصول استفاده خواهد کرد؟
- اتفاقات سیستم در چه زمان و مکان رخ خواهد افتاد؟
پس از تعریف کاربران هدف، شما نیاز به پیاده سازی و انجام سفرهای کاربر انتقادی دارید. یک ابزار به نام کاری که باید انجام شود (JTBD) می تواند به شما کمک کند:
وقتی _____، من می خواهم _____، بنابراین می توانم _____.
این چارچوب یک راه عالی برای شناسایی سفرهای کاربر انتقادی است و شما را به راه حل های احتمالی هدایت می کند.
2- مشکلات واقعی و اساسی را شناسایی کنید
همه مشکلات ارزش حل کردن ندارند. دون نورمن دو نوع مشکل را شناسایی می کند: مشکلات اساسی و علائم مشکلات. او استدلال می کند که برای رسیدن به مشکل اساسی، ضروری تر است زیرا با انجام این کار، بسیاری از سایر مشکلات که در واقع علامت های مشکل اساسی هستند نیز حل خواهند شد.
البته، تحقیق و شناسایی مشکل اساسی، نیازمند زمان است و تیم های مربوطه، اغلب استدلال می کنند که زمان کافی ندارند. اما مهم نیست که چقدر زمان لازم است، فرایند شناسایی مشکلات اصلی باید یک بخش غیرقابل حذف از روند طراحی باشد. هنگامی که طراحان این قسمت را نادیده می گیرند، در آینده، سعی در حل مشکلاتی خواهند کرد که واقعا مشکل سیستم نیست و زمانی که در این بخش ذخیره شده است در بخش طراحی چند برابر خواهد شد.
بنابراین، به این فعالیت به عنوان یک سرمایه گذاری فکر کنید. بهتر است که ابتدا یک تحقیق کامل انجام دهید، و مطمئن باشید که از لحاظ زمان و انرژی بسیار به صرفه خواهد بود.
3- همه چیز را به عنوان یک سیستم در نظر بگیرید.
هیچ گاه فقط روی یک بخش تمرکز نداشته باشید. سعی کنید که در جریان تحلیل سفر کاربر، تصویری کلی و جامع از سیستم تهیه کنید. بهبود تجربه محلی به این معنا نیست که شما یک تجربه خوب کلی را دارید. در واقع آنچه شما می خواهید با تجربه خود، در تحلیل سیستم به دست آورید، نمایی از نتیجه نهایی سیستم شما خواهد بود.
تصور کنید که یک برنامه شما یک برنامه تجارت الکترونیک است که یک کاربر مستقیما برای خرید محصولات اقدام می کند، و در بخش خرید، سرویس خوب و سریعی دریافت می کند، اما به محض اینکه مشتری به سرویس پشتیبانی می رسد (به عنوان مثال کاربر سعی کند که اقلامی را که اخیرا خریداری کرده است را به علتی بازگرداند)، با نرخ پاسخ آهسته مواجه شود. مهم نیست که تجربه خرید محصول چگونه بوده است، تجربه کلی کاربر، دیگر خوب نیست.
کاربران باید در هر نقطه تماس، هر دو دیجیتال و فیزیکی، تجربه کاربری خوبی داشته باشند.
4- همیشه تصمیمات طراحی خود را تست کنید.
مهم نیست چقدر از زمان خود را صرف یافتن راه حل طراحی و فکر کردن و نمونه برداری کنید، همیشه باید آن را با افراد واقعی آزمایش کنید. بازخورد از جلسات، به شما کمک خواهد کرد که درک کنید که چه بخشی از طراحی شما نیاز به بهبود دارد.
شما نباید کاربران واقعی را با اعضای خانواده / تیم / ذینفعان، جایگزین کنید، زیرا این یک تست خوب و کامل نخواهد بود. طراحان و توسعه دهندگان و حتی محققان UX اغلب دچار این فرض غلط هستند که کاربران به طور مشابه، در یک زمینه خاص رفتار خواهند کرد. به عبارت دیگر، سازندگان محصول فرض می کنند که افرادی که از یک محصول استفاده می کنند، مانند آنها هستند. توجه کنید که شما کاربر نیستید،
به همین دلیل، تنها مطالعه با کاربران هدف واقعی، بینش ارزشمندی نسبت به تجربه کاربری ارائه می دهد.